موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
شخصی چکاوک
آب به سوراخ مورچه ریختن. {عده ای زیادی ناگهان از جای در آمدن} آدم بد حساب دوبار میده. {بدهی را با خسارتش میده} آدم به کیسه اش نگاه میکند. {به بین چقدر داری همانقدر خرج کن} از گیر دزد در آمد گیر رمال افتاد {از چاله در آمد به چاه افتاد} با پول سر سبیل شاه نقاره میزنند. {با پول همه کاری میشود کرد} پشت چشم نازک کردن. {کبر و ناز نمودن} پی خر مرده میگرده که نعلش را بکشد. {محتاج و بیکار است} تا که از جانب معشوقه نباشد کششی. {کوشش عاشق بیچاره بجای نرسد} چاقو دسته کردن. {در سرما خود را جمع کردن و چمباتمه زدن} < نظرات شما عزیزان: یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:, :: 1:26 :: نويسنده : سیاوش
![]() ![]() |